شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

علاقه‌مندي ها

+ *خاطره اي از حاج آقا مجبتي تهراني درباره بخشش و بخشيدن* مي گفت : نخستين باري که به حج مشرف شدم و اولين باري که چشمانم به خانه خدا افتاد سجده کردم . آنگاه خطاب به خداوند عرض کردم : *خدايا ! من در همين لحظه ، از تمامي کساني که من حقي به گردنشان دارم گذشتم ؛ چه مالي و چه معنوي ، چه کم و چه زياد ، چه مطلع باشم و چه بي خبر باشم* ،* من الان از هيچ کس ناراضي نيستم و همه را به طور کامل* *بخشيدم .*
هما بانو
و ادامه داد : *آنگاه سرم را رو به خانه خدا بالا آوردم و گفتم:* *خدايا ! من در اين لحظه ، از تو بخشنده ترم ! اگر تو مرا نبخشي !* *و گفت : و چون هيچ کس از خدا بخشنده تر نيست ، کاملا* *مطمئنم که تو مرا بخشيده اي .*
هما بانو
اينها را چند سال پيش در يکي از شبهاي قدر از زبان آيت الله حاج آقا "مجتبي تهراني" شنيدم و از آن موقع تاکنون هميشه با همين ترفند ، سراغ خدا مي روم و به بخشندگي و مهرباني مطلق او چنگ مي زنم. يکي از ارادتمندان حاج آقا مجتبي
بعدی همه 33 نظر قبلی
سلام بهتر شديد؟:)
هما بانو
سلام عليکم .. به لطف خدا و دعاي شما بزرگواران خيلي خوبم .. الهي شکر .. اين دو شب قدر تونستم خوب استفاده ببرم .. خدا به شما اجر الهي بده ..

*bad boy*

+ عاشقانه ترين جمله اي که يه پسر ميتونه به دوس دخترش بگه اينه... . . . . . . . . . . . . عزيزم قطع کن خودم زنگ ميزنم:)
+ سکوت که ميکنم هرزگاهي ميشنوم ندايي درونم آرام مي گويد : . . . . . . . . . ماشالا چقدر خوشگلي . . . من نميگما نداي درونم ميگه !!! =)
نداي درونت راست ميگه...=)
@};-
بعدی همه 19 نظر قبلی
ايشالا بخندي هميشه : )
mrc
+ *غيرت يعني اين* يه موتور گازي داشت که هرروز صبح و عصر سوارش ميشد و قارقارقارقار باش ميومد مدرسه و برميگشت .يه روز عصر که پشت همين موتور نشسته بود و ميروند ، رسيد به چراغ قرمز . ترمز زد و ايستاد .يه نگاه به دور و برش کرد و موتور رو زد رو جک و رفت بالاي موتور و فرياد زد : الله اکبر و الله اکــــبر ... نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب . اشهد ان لا اله الا الله ...
هرکي آقا مجيد و نميشناخت غش غش ميخنديد و متلک مينداخت و هرکيم ميشناخت مات و مبهوت نگاهش ميکرد که اين مجيد چش شُدِه ؟! قاطي کرده چرا ؟ ! خلاصه چراغ سبز شد و ماشينا راه افتادن و رفتن و آشناها اومدن سراغ مجيد که آقااا مجيد ؟ چطور شد يهو ؟ حالتون خوب بود که ! مجيد يه نگاهي به رفقاش انداخت و گفت : "مگه متوجه نشديد ؟ پشت چراغ قرمز يه ماشين عروس بود که عروس توش بي حجاب نشسته بود و آدماي دورش نگاهش ميکردن
من ديدم تو روز روشن جلو چشم امام زمان داره گناه ميشه . به خودم گفتم چکار کنم که اينا حواسشون از اون خانوم پرت شه . ديدم اين بهترين کاره !" همين.
بعدی همه 17 نظر قبلی
چه قدر جالب
+ خدافظ دوستان....ما رفتيم...خوش باشين
ديگه رفتم باي@};-
@};-
تك درخت
کجا؟
mahya joon
94/3/23
@};- الّلهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم@};-
+ [وبلاگ] آدم مغرور
@};- الّلهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم@};-

mahak.negar

+ تو که بي معرفت نبودي بي خدافظي بري اينو ميدونستم که نيمخواي تو با کسي بري پيش خودم ميگفتم ميره غير از من با کي خدا باورم نيمشه زير يه وجب خاکي بگو بيا بگو اينجا همه چي دروغه اينا چي ميگن بگو چرا اينجا شلوغه بذار جوني بمونه تو تنم واسه ي ادامه ياد قيافه ي نازت همش جلوي چشامه آخه کي باورش ميشد که تو اينجوري بري کاشکه ميدونستي با رفتنت ميشکوني دلي و که ميخواست تا آخرش به پات وايسه بي هدف
mahak.negar
کاش تو ديدار آخرم سرت داد نميزدم
سنگ صبور
سلام ليا جان.....از نيکو خبر داري؟؟
همه 7 نظر
چرا مخالفت را بستيد ؟ ... از مخالف مي ترسيد يا مي دانيد خيلي ها مخالفند !؟
تصويرمناسب نيست لياجونم:)

mahak.negar

@};- الّلهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
::ماه من::
رتبه 0
0 برگزیده
249 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله خرداد ماه
vertical_align_top